کد خبر: ۵۱۷۰۹۳
زمان انتشار: ۰۹:۱۴     ۲۲ آبان ۱۴۰۱

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی معماری کارآمد در کشور بعد از انقلاب اسلامی موضوعی بود که مورد توجه بسیاری از پژهشگران معماری قرار گرفت و در این راستا پژوهشگران در تلاش بودند با تنظیم مبانی نظری معماری اسلامی به معرفی یک معماری خودی و کارامد در جامعه بپردازند؛ اما نکته قابل ملاحظه بعد از چهار دهه آن است که  امروز مطالب و پژوهش در این حوزه کثیر است اما در عمل آنچه که در معماری جامعه خود را نشان می دهد و به صورت قارچ گونه در جامعه پیشروی می نماید چیزی جز معماری مدرن (البته مدرن ناقص) نیست و این سئوال پیش می آید که چرا علی رغم عدم کاربردی نشدن پژوهش های کثیر اصرار بر تکرار همان روش های تولید علم و پژوهش در جامعه وجود دارد؟

به نظر می رسد بدون داشتن نقشه جامع تولید علم معماری خودی که ما از آن به عنوان معماری حکمی یاد می کنیم؛ نمی توان در تحقق نظر به عمل موفق بود. نگاه اجمالی به معماری مدرن نشان می دهد آنچه باعث تمدنی شدن این نوع از معماری شده است، وجود یک نقشه جامع علمی و جمعی است؛ در حالی که در جامعه ما هیچ اراده جمعی در حوزه معماری تحت هر عنوانی وجود ندارد.

نکته بعدی آنکه بر اساس مطالعاتی که صورت گرفته است عدم تحقق معماری حکمی در جامعه در دو حوزه معرفتی و ساختاری است و بخش ساختاری از اهمیت بالایی در عینیت بخشی به علم معماری دارد و می تواند واقعیت های معماری را به صورت کلان تغییر دهد و تا زمانی که ساختار های مختلف حوزه معماری مانند سختار نظام مهندسی، شهرداری و ...  در کشور تغییر نکند؛ هیچ  چیز دیگر نمی تواند منتج به تغییر معماری موجود جامعه شود و یا تا زمانی که ما حکمرانی معماری در جامعه نداشته باشیم، امکان تغییر تقریبا نزدیک به صفر است. اما نکته مهم آن است که حکمرانی معماری و بخش ساختاری  وابسته به بخش معرفتی معماری است؛ این سئوال ایجاد می شود که چه اتفاقی بین حوزه معرفتی در جامعه و ساختاری آن رخ داده که این دو از هم جدا هستند؟

به نظر می رسد علت شکاف بین معرفت وساختار بیشتر متمرکز بر حوزه معرفت است؛ چون ساختار چاره ای جز تبعیت از معرفت و اندیشه ندارد و بر اساس هر معرفتی شکل می گیرد و ساختار معماری جامعه امروز مبتنی بر معرفت معماری مدرن شکل گرفته است؛ یعنی قدرت مکتب معماری مدرن در ساختار سازی قوی تر از بنیان های معرفتی مکتب معماری ایرانی – اسلامی عمل نموده است. این سئوال دوباره شکل می گیرد که آیا اصلا مکتب معماری خودی وجود دارد؟

مکتب هر علمی به معنای مجموعه ای از مبانی، اصول و معیارهای علمی است که در قالب یک پارادایم مورد پذیرش کثیری از صاحب نظران آن علم باشد. اما بسیاری از مطالعات بازشناسی پژوهش های معماری خودی با روش انتقادی همواره نشان می دهد که نه تنها این اراده جمعی بین صاحب نظران معماری در جامعه وجود ندارد؛ بلکه پراکندگی پژوهش ها در حدی است که برخی از آنها معماری کارآمد برای جامعه را صرفا معماری اسلامی ای می دانند که مبتنی بر اجتهاد متعارف فقهی یعنی قواعد مستخرج از آیات و روایات باشد؛ برخی دیگر این معماری را صرفا تحت رویکرد عرفانی بررسی می کنند و آن را به قدری مقدس معرفی می نمایند که امکان تحقق آن در واقعیت جامعه تقریبا نزدیک به صفر می شود و برخی دیگر امتزاج الگوهای معماری مدرن و معماری اسلامی را راه حلی برای تغییر معماری جامعه می دانند و گروهی نیز بر این گمان هستند که اگر عناصر واقعیت معماری گذشته را در معماری امروز پیاده سازی نمایند می توانند در تولید معماری خودی موثر باشند و گروهی نیز به کلی معماری مبتنی بر مبانی اسلامی را رد کرده و تکرار معماری مدرن را برای جامعه تجویز می نمایند؛ لذا این نکته قابل تامل است که بدون مدیرت دانش و پژوهش و با پراکندگی نظریه ها مکتبی شکل نمی گیرد به خصوص آنکه هیچ کدام از این رویکردها نیز علی رغم تلاش های فراوان نتوانسته اند روش تغییر معماری محقق جامعه به معماری مطلوب را ارائه نمایند و صرفا بر توصیف معماری مطلوب آن هم با رویکرد جز گرایانه پرداختند و تا زمانی که تشتت تعریف و روش در تولید معماری خودی وجود داشته باشد و هیچ اراده جمعی بین صاحب نظران این حوزه وجود نداشته باشد؛ نمی توان مکتبی را ایجاد نمود و بر اساس آن مکتب منتظر اتفاق مهمی در تغییر معماری جامعه بود. پس تا زمانی که مکتب معماری خودی (حکمی) شکل نگیرد، طبیعی است که مکتب معماری مدرن غالب خواهد بود.  بنابراین یکی از آسیب های بزرگ مسیر معرفتی معماری پراکندگی مظالب کثیری است که هیچ رابطه مشترکی در حوزه تولید علم با یکدیگر ندارند. بر این اساس اندیشه ما بر این است که اگر بتوانیم به یک اراده جمعی در نظریه های معماری خودی مبتنی بر رویکرد سامانه ای برسیم از یک طرف تولید مکتب می کنیم و از طرف دیگر می توانیم آن را در ساختارهای اجرایی و معرفتی جاری و ساری سازیم. اما این سئوال ایجاد می شود که با فرض ایجاد شکل گیری مکتب معماری ایرانی - اسلامی چگونه می توان وضعیت موجود معماری را تغییر داد؟

 لازم به ذکر است تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب دارای ارکانی است که باید بدان توجه ویژه ای شود. اگر ما خواهان تغییر یک سیستم ناکارآمد به یک سیستم کارآمد هستیم ابتدا بایستی آن سیستم ناکارآمد را بشناسیم و صرفا پرداختن به وضعیت مطلوب سیستم کارآمد کفایت نمی کند. بر این اساس تا زمانی که سیستم موجود شناخته نشود چگونه می توان راه حل هایی را برای بهبودی آن ارائه نمود؛ لذا مطالعات معماری وضع موجود در جامعه بسیار اندک هستند و آن مطالعات اندک نیز صرفا بر واقعیت معماری تمرکز نمودند در حالی که تغییر واقعیت ها در هر حوزه ای وابسته به تغییر علم(رشته دانشی)  در آن حوزه است؛ به عنوان مثال اگر قرار است اقتصاد جامعه تغییر یابد بایستی علم اقتصاد تغییر یابد تا تغییر علم منتج به تغییر واقعیت های اقتصادی شود؛ تغییر صرفا موردی برخی از واقعیت های اقتصادی مانند تغییر سود برخی بانکها، تغییر در حوزه عرضه و تقاضا و ... نمی تواند کل ساختار اقتصادی جامعه را به وضعیت مطلوب نزدیک سازد؛ در حوزه معماری نیز همین طور است. لذا منظور از شناخت معماری موجود شناخت علم معماری موجودی است که سبب شده چنین واقعیت هایی را تولید کند یا سبب شده چنین ساختارهایی را در سازمان ها و ارگان های اجرایی مرتبط ایجاد نماید. بنابراین شناخت علم معماری موجود یعنی علم معماری مدرن از امهات است که متاسفانه چنین پژوهشی تا به اکنون رخ نداده است. صاحب نظران معماری برای تغییر وضعیت موجود چاره ای جز این ندارند که معماری مدرن را خوب بشناسند. اما چگونه می توان علم معماری مدرن را شناخت؟ و سئوال بسیار مهم آنکه  معماری مدرن چگونه توانست ساختارهای جامعه خود و حتی جهانی را تغییر دهد و چگونه توانست با رویکرد تمدنی بر همه جوامع استیلا پیدا کند؟پاسخ به  این پرسش بسیاری از مشکلات معماری جامعه ما را حل خواهد کرد؛ لذا ذر برخی از مواقع پرسش خوب  می تواند بسیاری از مسیرها را برای ما شفاف نماید؛ پرسش از چگونگی استیلای تمدن غربی به ما کمک می کند که ما نیز مسیر خود را در تولید معماری تمدنی پیدا نماییم. صرفا توصیف کردن معماری مطلوب آن هم دور از واقعیت ها مشکلی از معماری جامعه ما را حل نمی کند بر این اساس پیشنهاد می کنیم که موارد زیر در رسیدن به یک معماری تمدنی از واجبات است و بدون توجه به این موارد نمی توان به معماری خودی دست پیدا نمود:

1-توصیف علم معماری مطلوب و واقعی ( نه معماری مقدس و دست نیافتنی)

2-شناخت علم معماری مدرن (با تکیه بر فلسفه های مضاف)

3-نقد علم معماری مدرن با تکیه بر معیارهای علم معماری مطلوب

4- جاگذاری مبانی علم معماری مطلوب به جای مبانی علم معماری مدرن و تولید مکتب

ما معتقد هستیم چهار مرحله فوق می تواند ما را به مکتب معماری خودی یا همان معماری حکمی(نظام وار و کارآمد) نزدیک نماید. مرحله اول توسط برخی از پژوهشگران انجام شده است اما بسیار پراکنده و تحلیل گرایانه به موضوع پرداخته شده است؛ در حالی که معماری مطلوب جامعه با رویکرد سامانه ای و توجه به همه ساحت های آن می تواند شکل بگیرد؛ یعنی نمی توان معماری مطلوب را صرفا از عرفان یا صرفا از آیات و روایات یا صرفا از گذشته به دست آورد بلکه باید رویکرد جامعی به همه ساحت ها داشت طوری که بتوان کارآمد ترین آنها را برای جامعه امروز انتخاب نمود که از طرفی با شرایط زمان سازگار باشد و از طرف دیگر مغایر با مقاصد شریعت نباشد. لذا اگر سئوال شود که گره اصلی معماری جامعه چیست؟ باید بیان نمود که دوگره  اساسی در معماری جامعه وجود دارد:

1-گره اول آن است  همواره پرداختن موردی به واقعیت های عینی معماری و سعی در بومی سازی آنها (مانند مسکن ، مساجد و ... ) است. باید بیان نمود که این رویکرد به هیچ وجه جوابگو نخواهد بود؛ همانطور که تا به اکنون جوابگو نبوده است و بیش از آنکه ما را به معماری خودی و تمدنی نزدیک سازد؛ باعث اتلاف انرژی پژوهشگران و انحراف از مسیر صحیح می شود و به عبارتی نوعی مسکن برای درمان معماری کشور است. تدوین سندهای  مختلف در حوزه معماری وشهرسازی بدون هیچ مبانی و روش و فرآیند و اولویت صرفا اتلاف زمان بوده است. مانند سندهای کثیری که معمولا چشم اندازهای 5 الی 20 ساله داشته اما بعد از این همه مدت زمان نه تنها هیچ ظهور موردی در جامعه نداشتند؛ بلکه سرعت معماری جامعه به سوی معماری مدرن نیز افزایش داده اند.  این موضوع در حالی است که در رویکرد مدرن اسناد و منشورهای معماری ضمن تنظیم شدن در عرض 3 الی 5 سال به ظهور عینی می رسیدند.

2- گره اصلی دیگر نداشتن معیارهای مطلوب، نبود صاحب نظران، نبود تکنولوژی های مرتبط و ... در جامعه نیست بلکه گره اصلی نداشتن مکتب معماری حکمی و نداشتن حکمرانی معماری حکمی است که حکمرانی وابسته به مکتب است و تا زمانی که این مکتب و اراده جمعی شکل نگیرد؛ حکمرانی هم شکل نمی گیرد که البته هر کدام این دو موضوع نیز روش های خاصی دارد که توضیح آن در این مجال نمی گنجد.

*نسیم اشرافی/ مدیر گروه پژوهش معماری حکمی دانشگاه آزاد واحد علوم و فناور پردیس

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها